۲۱ اسفند ۱۳۸۸

نقد جنبش سبز و آینده آن

جنبش سبز به دلیل داشتن اتاق فکرها و متفکران متعدد در داخل و خارج ایران و نیز در اینترنت، بسیار موفق و انعطاف پذیر می باشد. جنبش سبز با اجرای Brain Storm در فضاهای مجازی گفتگو در اینترنت و جمع های دوستان، همکاران و اقوام، توانست در کوتاه ترین زمان ممکن، بیشترین موفقیت را کسب کند. البته موفقیت های نسبی، به معنی پیشرفت در مسیر رسیدن به هدف اصلی. به این ترتیب هواداران جنبش سبز با انبوهی از پیشنهادات مواجه می شدند و می توانستند بهترین آنها را، از نظر کم هزینه بودن و نزدیک شدن به هدف، انتخاب و اجرا کنند. البته این تنوع پیشنهادات می تواند به سردرگمی هواداران جنبش سبز هم منجر شود، اما گذشته جنبش سبز، بخصوص 6 ماه اول، نشان می دهد که این اتفاق رخ نداده و یا در حد بسیار محدود بوده است.
اما از حدود 2-3 ماه پیش، جنبش سبز دچار مشکل شده است و به نظر می رسد که دیگر آن اتحاد و عظم اولیه را دارا نمی باشد. اما این مشکل از کی و چگونه آغاز شد؟
شاید بارزترین نمود این مشکل در 22 بهمن بود و مرحله استراحتی که جنبش بعد از این روز وارد آن شد. جنبش سبز در عرض چند روز توانست سنگرهای کودتاگران را یکی یکی تسخیر کند. به عنوان نمونه می توان به تظاهرات خیابانی اشاره کرد یا فضای اینترنتی و مراسم بین المللی و البته نماز جمعه را. اما به مرور جنبش به دلیل همین مشکل یکی یکی این سنگرها را به صورت کامل و یا بخشی از دست داد. این مشکل همان مشکلی است که مادران و پدران ما 31 سال پیش نیز دچار آن شدند و انقلاب مردمی 57 را منحرف کرد. این مشکل از نظر من مرزبندی خودی و غیرخودی است که اگر جنبش سبز در همان 6 ماه اول هم پیروز می شد، به احتمال زیاد دچار آن می شد و از اهدافش منحرف می شد. مرزبندی که باعث شد بسیاری از همراهان جنبش سبز را از رفتن به نماز جمعه، با هر بحانه ای، باز دارد و باعث از دست دادن این سنگر بشود. مرزی که باعث شد برخی را از رفتن به مراسم 22 بهمن منصرف کند و همراهان دیگرش را در میدان آزادی با ظلم تنها بگذارد. مرزی که می تواند در روز چهارشنبه سوری بخش دیگری از جنبش سبز را از شرکت در این مراسم منصرف کند و این بار غایبان دیروز را در شب نور و آتش در تاریکی تنها بگذارد.
در جنبش سبز هم مسلمان هست، هم مسیحی، هم یهودی و هم ادیان دیگر و البته افراد بی دین. مانند سرزمین ایران که این جنبش سبز بخشی از آن است، البته بخشی بزرگ. در جنبش سبز از طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد تا طرفداران نظام سلطنتی و جمهوری لائیک و .... قدرت جنبش سبز در آغاز این بود که تمام این افراد خواسته مشترکی داشتند و همدیگر را دوست داشتند، حتی اگر طرفدار سیستم های حکومتی و اعتقادات مختلفی بودند. اما امروز می شنویم و می خوانیم که بخشی از جنبش سبز می گوید تمام این مشکلات ما از این دین است و به این ترتیب متدینین جنبش سبز را می رنجانند و طوری با این افراد صحبت می کنند که گویی اینها طرفدار ظلم حاکم هستند و یا حتی خود ظالم هستند. و یا می گوید که به دلیل شرایط موجود، سیستم جمهوری اسلامی ایران نمی تواند جواب دهد و مثلاً با این توجیه در مراسم 22 بهمن شرکت نمی کنند، چون من فکر نمی کنم کسی برای مسافرت رفتن همراهانش را تنها بگذارد. البته این توجیه، جدا از این که من قبول دارم یا نه، منطقی نیست. زیرا در این صورت مخالفان جمهوری و طرفداران مثلاً حکومت اسلامی هم می توانند بگویند که به دلیل ظالم بودن تمام جمهوری های موجود در حد و اندازه های مختلف، از جمله جمهوری اسلامی ایران و یا جمهوری های غربی و یا جمهوری خلق چین، سیستم جمهوری نمی تواند جواب دهد و باید با انواع سیستم جمهوری مبارزه کرد و آنها را سرنگون کرد. البته این توجیه هم از دید شخص بی طرف به همان اندازه بی منطق است. به نظر من سیستم جمهوری، جدا از انواع آن، با تمام ایرادات وارد به آن، هنوز هم بهترین سیستم حکومتی است.
جنبش سبز باید این تنوع فکری و جهان بینی درون خود را بپذیرد تا بتواند وقتی به پیروزی رسید هم این روش را ادامه دهد. وگرنه با پیروزی جنبش سبز باز هم بازی ظالم و مظلوم ادامه پیدا می کند و تنها جای این دو عوض خواهد شد تا انقلاب بعدی. اگر ما اعتقاد داریم که نظام باید دیوار خودی غیر خودی را بردارد، حق نداریم خودمان چنین دیواری دور خودمان ایجاد کنیم و بخشی از جنبش خودمان را از خودمان دور کنیم. آیا به این ترتیب می توان توقع داشت که نه تنها جنبش ریزشی نداشته باشد بلکه ریزشی های نظام را هم جذب کند؟
به نظر من راه موفقیت جنبش سبز، جلوگیری از ریزش نیرو و ایجاد فشار بر نظام جهت ادامه ریزش طرفداران آن و جذب این نیروها می باشد. کاری که 6 ماه به خوبی کار کرد و هنوز هم نسبتاً موفق است اما با بزرگتر شدن و قدرتمندتر شدن جنبش سبز روز به روز سخت تر خواهد شد.
نظام در مدت استراحت جنبش سبز سعی کرد از طریق رسانه های انحصاری خود فضا را طوری نشان دهد که اعتراضات به پایان رسیده است و نظام در ثبات کامل است و اگر هم جایی به نفع جنبش سبز کوتاه آمده است، از روی قدرت است و از پیش برنامه ریزی شده بوده است. حال جنبش سبز بر سر یک دوراهی قرار دارد. ادامه بازی خودی غیر خودی و توجیه های ایدئولوژیکی و ایدئالیستی و رها کردن آخرین سنگر تازه فتح شده یعنی خیابان و احتمالاً بعد از آن فراگیری یأس در جنبش سبز و جدا شدن اعضای آن در امید روزی که کسی مثل مثلاً خاتمی از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و شرایطی مشابه دوران اصلاحات ایجاد کند. اما آیا هدفی که این هزینه ها را برای آن دادیم این بود؟
راه دیگر برداشتن دیوارهای خودی-غیرخودی و اتحاد مجدد است و دوست داشتن یکدیگر و به قول آقای موسوی، ادامه زندگی سبز است. همان کاری که در 6 ماه اول جنبش کردیم و با آن سرعت پیش رفتیم.
فکر می کنم یکی از اهداف اکثریت جنبش سبز این است که بتواند آن طور زندگی کند که دوست دارد. پس باید در این راستا حرکت کنیم و این حق را از دولت و نظام طلب کنیم، نه اینکه از ترس نظامی که تا دیروز از ما می ترسید، شب چهارشنبه سوری از خانه بیرون نرویم و میهمانی خانگی بگیریم. کسانی هم که اعتقادی به مراسم چهارشنبه سوری ندارند می توانند مراسم چهارشنبه سوری را در ادامه سبز کردن نماز جمعه، روز دانشجو، روز دانش آموز، مراسم 22 بهمن و ... ببینند، مراسمی که حتی کسانی در آن حضور داشتند که شاید اعتقادی به آن روز نداشتند، اما همراهان سبز خود را تنها نگذاشتند.
به نظر من حفظ سنگر خیابان و حضور پرجمعیت در مراسم اعتراضی چهارشنبه سوی سبز اهمیت فوق العاده زیادی دارد و باید با نمایش قدرتی مجدد، نظام را مجدداً به لاک دفاعی ببریم. مطمئناً این امر به تنهایی باعث موفقیت جنبش سبز نخواهد شد و جنبش سبز باید بازار بحث و گفتگو را مجدداً فعال کند تا پیشنهادات جدید مطرح شوند و بهترین های آنها اجرا شوند و این کار مطمئناً وقتی نظام در لاک دفاعی قرار دارد راحت تر است.
نوع حضور در این بین در درجه دوم اهمیت قرار دارد و اگر مردم هر محله یا خیابان دورهم جمع شوند هم کفایت می کند. بعد هم می توان به سمت خیابان های شلوغتر همان محل رفت. برخی هم شاید هر سال به محله خواصی می روند و امسال هم همینطور. البته شاید در پست بعدی نظراتم در خصوص نحوه حضور در چهارشنبه سوری را هم بنویسم. از خوانندگان عزیز هم درخواست می کنم اگر نظر و پیشنهادی در خصوص چهارشنبه سوری دارند برایم بنویسند.